بیخیال

همــــیشـه دقــیقآ وقـــــتی پـُر از حـــرفی

وقتـــی بغــــض میکـــُنی

وقتـــی دآغونــــی

وقــــتی دلــِت شکــــستـه

دقیقــــا همیـــن وقـــــتآ

انقــــدر حـ ـرف دآری کـــه فقــط میتونــی بگـ ـی :


“بیخـــیآل“


[ 28 مرداد 1393 ] [ 22:50 ] [ shahram ]
[ نظر بدهید ]

بی‌ تو

بی تو 

بی‌ تو این من هیچ وقت کامل نمی شود

اگر نبودی

باز هم به تو فکر می‌‌کردم

همین و دیگر هیچ

 


[ 28 مرداد 1393 ] [ 22:50 ] [ shahram ]
[ 1 نظر ]

گاهی...

گاهی مجبورم بغض هایم را

 با خنده های بلند خفه کنم

که دیگران نگویند دیدی ؟ بالاخره شکستی


[ 28 مرداد 1393 ] [ 22:50 ] [ shahram ]
[ نظر بدهید ]

روزی می آیی . . .

روزی می آیی...

روزی که دور نیست

یا شاید یکی از همین شب ها

وقتی با قرص های خواب آور

آرام آرمیده ام

می آیی با پیرهنی همرنگِ اقبالم

وقتی گل های سپید را

پای سنگی سیاه با بغض پر پر می کنی

روزی می آیی

روزی که دور نیست

یا شاید یکی از همین شب ها 

 


[ سه شنبه 28 مرداد 1393 ] [ 13:48 ] [ shahram ]
[ 3 نظر ]

گناهم چیست جزء عشقت؟

درنگاهت چیزیست که نمیدانم چیست؟

مثل آرامش بعدازغم,مثل پیداشدن یک لبخند

مثل بوی نم بعدازباران,درنگاهت چیزیست که نمیدانم چیست؟

من به آن محتاجم!

 


[ سه شنبه 28 مرداد 1393 ] [ 10:25 ] [ shahram ]
[ نظر بدهید ]

ضربه بعد . . .

زنـدگــی انـگــار

تـمــام ِ صـبــرش را بـخـشـیـده اسـت بـه مـن !

هـرچــه مـن صـبــوری میکـنـم

او بــا بـی صـبـری ِ تـمــام

 هـول میزنــد بـــرای ضـربــه بـعــد ... !

کـمـی خـسـتــگـی در کــن ، لـعـنـتـــی

خـیــالـت راحـت !!

خـسـتـگــی ِ مــن

 بـه ایـن زودی هــا دَر نـمـی شـود ...

 


[ سه شنبه 28 مرداد 1393 ] [ 10:2 ] [ shahram ]
[ نظر بدهید ]

سحرنزدیک است ‎
به زودی خورشید دامن طلایی رنگش را برزمین می گستراند‎
وخرامان خرامان به سوی زندگی می آید‎
خدایا ‎
کمک کن دراین سیاهی شب راه را گم نکنم‎

 


[ دو شنبه 27 مرداد 1393 ] [ 22:34 ] [ shahram ]
[ نظر بدهید ]

سهراب : گفتی چشمها را باید شست ! شستم ولی..... گفتی جور دیگر باید دید! دیدم ولی..... گفتی زبر باران باید رفت رفتم ولی او نه چشم های خیس و شسته ام را نه نگاه دیگرم را هیچکدام را ندید فقط در زیر باران با طعنه ای خندید و گفت : دیوانه ی باران ندیده

ارسالی از طرف سهیلا


[ دو شنبه 27 مرداد 1393 ] [ 21:6 ] [ shahram ]
[ 1 نظر ]

نمیدانستم برایت کهنه شده ام ، هنوز مدتی نگذشته که برایت تکراری شده ام
مهم نیست ، برای همیشه تو را از یاد میبرم ،قلبم هم نخواهد، خاطرت را خاک میکنم
تو نبودی لایق من ، تو نبودی عاشق من ، میمانم با همان تنهایی و غم

ارسالی از طرف Milad


[ دو شنبه 27 مرداد 1393 ] [ 15:25 ] [ shahram ]
[ 1 نظر ]

یه نفر ازم پرسید : میشناسیش؟؟!
هزارتا خاطره ازت اومد جلوی چشمم ،
اما فقط یه لبخند زدم و گفتم : میشناختمش…

ارسالی از طرف  پسر خوب


[ دو شنبه 27 مرداد 1393 ] [ 15:22 ] [ shahram ]
[ نظر بدهید ]
صفحه قبل 1 ... 58 59 60 61 62 ... 78 صفحه بعد